افسرده می‌شویم، همین حالا!

عـصــر جـنــوب| asrejonoob.ir: سفر غالبا شادی آفرین و هیجان برانگیز است. اما چرا هنگامی که از سفر به خانه باز می گردیم و آماده ورود به نظم پیشین زندگی می شویم غالبا به جای احساس تازگی و طراوت احساس اندوه و افسردگی می کنیم؟

زندگی مدرن، زندگی ای تفکیک شده و بخش بخش شده است، به نحوی که می توان آن را مجموعه ای از تکه های گوناگون بی ربط و نسبت دانست. تقسیم زندگی به «اوقات کاری» و «اوقات فراغت» یکی از مهمترین این تقسیمات است. کل سال را باید کار کنیم تا در تعطیلات سال نو به مسافرت برویم، یا کل هفته را باید به کار بگذرانیم تا در آخر هفته به مهمانی برویم یا در رستورانی غذا بخوریم.

این در حالی است که تقسیم بندی کلیت جریان زندگی به اوقات کاری و اوقات فراغت از اساس بی معنی و نادرست است. زندگی یک جریان به هم پیوسته است و نباید آن را به لحاظ ذهنی و عینی تا این حد تکه تکه و بخش بخش کرد.
اوقات کاری ما اوقات فراغت ما است و اوقات فراغت ما اوقات کاری ما به حساب می آید. هنگامی که انجام کار از روی علاقه و متناسب با استعدادها و خلاقیت‌های ما صورت گیرد و در طی آن بخشی از درونیات ما از قوه به فعل تبدیل شود بزرگترین فراغت نصیب ما گشته است و هنگامی که به همنشینی با دوستان و سفر به چشم تجربه هایی اجتماعی، فرهنگی و آموزشی نگاه شود مهمترین کارها انجام شده است.

افسردگی و اندوه پس از سفر، در متن دوگانه کار/فراغت امری بدیهی است زیرا حالا پس از مدتی طولانی که غالبا به بی کاری گذشته است و آن را «فراغت» نامیده اند باید به انجام فعالیت هایی تکراری، روالمند و اجباری بازگردیم که به آن «کار» می گویند و نمی توان سراغی از فراغت را در آن پیدا کرد!

به قلم محمد باقر عباسی کارشناس امور فرهنگی و رسانه

مطالب پیشنهادی